ژان کلود کاریر نویسنده، مترجم، نقاش و هنرپیشه بود؛ اما نام او به ویژه با فلمنامههای درخشانی که نوشت در یادها خواهد ماند. او به هنر و فرهنگ مشرق زمین، علاقهای ویژه داشت.
به گزارش بخش ادبیات آریاتودی؛ کاریر نخستین قدمها در دنیای هنر را در جوانی با نوشتن رمان و کارگردانی فلم کوتاه شروع کرد و میتوان گفت تا پایان زندگی هر دو رشته را در آثار بیشمار خود پیوند زد. نوشتن فلمنامه طبیعیترین کاری بود که شور و شوق آفرینندگی را در او شکوفا ساخت.
آن گونه که در گفتگویی در سال ۲۰۱۴ بیان داشت؛ نخستین فعالیت او در رابطه با سینما همکاری با ژاک تاتی بوده است، ستاره شوخطبع سینمای فرانسه. سینماگر بزرگ از او خواسته بود معکوس کاری را انجام دهد که بعدها در آن مهارت و شهرت یافت: تبدیل یک سناریو به یک داستان ادبی: فلم مامای من (۱۹۵۸).
کاریر نقل و روایت داستان را به خوبی میدانست و از این هنر برخوردار بود که آن را در تصاویری گویا و فشرده بازآفرینی کند. همکاری او با شماری از برجستهترین سینماگران موهبتی دوجانبه بود، تا ایدههای رنگین و بدیع را به دست سینماگرانی زبردست بسپارد و فرصتی برای فلمسازان تا ایدههای او را قدر بدانند و روی پرده سینما زندگی بخشند.
با این که سینما به طور کلی نسبت به فلمنامهنویسان لطف اندکی داشته و ترجیح داده نقش بنیادین آنها را در قوامگیری یک فلم نادیده بگیرد، سینماگرانی هم بودهاند که منصفانه از کار و هنر کاریر قدردانی کردهاند.
یکی از این همکاران سرشناس لوییس بونویل بود که کاریر برای او شش فلمنامه نوشت: خاطرات یک مستخدمه (۱۹۶۴)، بل دو ژور (زیبای روز) ساخته ۱۹۶۷، راه شیری (۱۹۶۹)، جذابیت پنهان بورژوازی (۱۹۷۲)، شبح آزادی (۱۹۷۴) و این میل مبهم هوس (۱۹۷۷).
فلمساز بزرگ اسپانیا در اواخر زندگی آشکارا میگفت که با فلمنامهنویسی غیر از کاریر حاضر به همکاری نیست. او در زندگینامه درخشان خود “با آخرین نفسهایم” (۱۹۸۲) که آن را نیز به یاری ژان کلود کاریر نوشت، با لحنی مهرآمیز و قدرشناسانه میگوید که کاریر بهترین سناریستی بوده که با او همکاری داشته است.
شاید برجستهترین مهارت کاریر در نوشتن اقتباسهای ادبی بود، کاری “سهل و ممتنع”، بینهایت رایج و جذاب اما سخت دشوار و پیچیده. در این “ژانر” مهمترین وظیفه نویسندهی فلمنامه برگردان یا ترجمان بصری افکار و ایدههای ظریف و گاه انتزاعی متن نوشتاری یا کلام به متن سینمایی یا تصویر است. به ویژه در اقتباس از کارهای ادبی “ناب” است که عیب و هنر سناریست رو میشود.
کاریر با اقتباس از شماری آثار ادبی، که وجه تصویری آنها پنهان یا اندک بود، چیرهدستی خود را در بالاترین حد نشان داده است؛ برای نمونه او در “عشق سوان” (۱۹۸۴) به کارگردانی سینماگر آلمانی فولکر شلوندورف از پس کاری بینهایت دشوار برآمده است. یا در چالش با رمانی سرشار از ایدهها و ایماژهای خیالی و ذهنی مانند “طبل حلبی” (۱۹۷۹) اثر گونتر گراس باز به کارگردانی شلوندورف.
در فلمنامه دانتون (۱۹۸۳) برای آندریی وایدا سینماگر بزرگ پولندی، انبوهی از خصوصیات روانی و شخصی کاراکترهای بیشمار در بستر حوادث تاریخی گوناگون، با توازنی هماهنگ ماهرانه در هم تنیدهاند؛ تا آنجا که میتوان گفت کمتر “فلم تاریخی” توانسته گیرایی و جذابیت دراماتیک را این چنین نرم و شیرین با روایت تاریخی در آمیزد.
به گفته کارشناسان فلم؛ “سیرانوی برژراک” (۱۹۹۰) که بر پایه اثر کلاسیک ادمون روستان، به کارگردانی ژان پل رپنو و با نقشآفرینی ژرار دوپردیو، تولید شد، از نظر لطف و ظرافت شاعرانه از متن ادبی رمان هیچ دست کمی ندارد.
کاریر برای شماری از بهترین کارگردانان “مولف” سینمای فرانسه فلمنامه نوشته که بیگمان بخشی از دستاوردهای هنری خود را مدیون دید بصری، اندیشه بدیع و به ویژه گفتارنویسی درخشان او هستند. در اینجا میتوان از لویی مال، ژان لوک گدار، ژاک دوره، پاتریس شِرو نام برد تا سینماگران بینالمللی مانند مارکو فرری، کارلوس سایورا، ناگیسا اوشیما، میلوش فورمن و فیلیپ کافمن.
یکی از آخرین کارهای کاریر نگارش فلمنامه “سنگِ صبور” برای عتیق رحیمی بود که در ۲۰۱۲ توسط این نویسنده و کارگردان افغانستانی به فلم در آمد.
در کنار چیرهدستی کاریر در نگارش بیش از صد فلمنامه، نمیتوان از فعالیت او در نگارش رمان، جستارهای ادبی (essay) و ترجمههای او یاد نکرد.
او طراح و نقاش نیز بود و دید نگارگرانه او در فلمهایی مانند “اشباح گویا” (۲۰۰۶) به کارگردانی میلوش فورمن به خوبی بازتابیده است.
کاریر تا آخرین سالهای زندگی همچنان فعال و بارور بود. در سال ۲۰۱۸ در نگارش فلمنامه “در آستانه جاودانگی” همکاری داشت؛ اثری بر پایه زندگی ونسان ونگوگ که به کارگردانی ژولین شنابل به فلم برگشت، یا همین پارسال (۲۰۲۰) که در نگارش فلمنامه “نمک اشکها” مشارکت داشت به کارگردانی فیلیپ گارل، که سال گذشته در همین روزها در جشنواره سینمایی برلین به نمایش در آمد.
کاریر از زمان نمایش فلم “کلوزآپ” در پاریس، با عباس کیارستمی – کارگردان شهیر ایرانی – آشنا و دوست شد و از آن زمان با سینماگر ایرانی دوستی صمیمانهای برقرار کرد. او در فلم “کپی برابر اصل”، که کیارستمی در ۲۰۱۰ در فرانسه کارگردانی کرد، نقشی کوتاه اما بسیار جذاب ایفا نمود.
او در سال ۲۰۱۴ به پاس کارنامه هنری چشمگیرش جایزه اسکار دریافت کرد.
کاریر به فرهنگ عرفانی مولانا علاقهای ژرف داشت و یاور همسر ایرانیاش “نهال تجدد”، در معرفی شعر و اندیشه مولانا به جهان فرانسوی بود.
کیارا کاریر، به خبرگزاریها گفته است که پدرش در کولومبیرسور اوب، شهر زادگاهش در جنوب فرانسه به خاک سپرده خواهد شد. او سال ۱۹۳۱ در همین شهر به دنیا آمد و هنگامی که شامگاه دوشنبه در خانه پاریسی خود “در بستر خواب” جان سپرد، ۸۹ سال داشت.
آریاتودی – بخش ادبیات