فرانسوا نیکولو، سفیر پیشین فرانسه در ایران در مقالهای که در پایگاه تحلیلی «بولوار اکستریور» فرانسه منتشر شد به بیان جزییاتی از فعالیت محسن فخریزاده پرداخته است.
محسن فخریزاده، معاون وزیر دفاع ایران که با عنوان «دانشمند هستهای» معرفی میشد، در روز هفتم قوس ماه جاری در آبسرد در شرق ولایت تهران ترور شد.
فرانسوا نیکولو در سال ۲۰۰۳ میلادی (۱۳۸۲ خورشیدی) که برای نخستین بار جزییاتی از فعالیتهای هستهای مخفی ایران فاش شد، در تهران سفیر بود و پس از آن نیز از نزدیک در روند مذاکرات هستهای ایران با تروییکا حضور داشت و به ویژه در جریان توافق سعدآباد نیز در تهران حاضر بود. این دیپلومات کهنهکار اروپایی پس از آخرین ماموریت خود به عنوان سفیر در ایران بازنشسته شد.
نیکولو نسخهای از تازهترین مقاله خود درباره محسن فخریزاده با عنوان «پشت پردهها و پیامدهای یک ترور» را برای یورونیوز فرستاده که ترجمه آن در پی میآید.
در اپریل ۲۰۱۸، بنیامین نتانیاهو (نخست وزیر اسراییل) در جریان یک نشست مطبوعاتی از جزییات برنامه هستهای پنهان ایران که در نتیجه نفوذ اطلاعاتی موساد در انباری در جنوب تهران به دست آمده بود، پرده برداشت. او در آن زمان از مخاطبان خود خواست تا نام محسن فخریزاده را که مغز متفکر این برنامه مخفی معرفی شد، به خاطر بسپارند. این همان بوسه مرگ بود.
دو سال و نیم بعد از آن، فخریزاده در جریان عملیاتی پیچیده و سینماییوار به دست چند تیرانداز و با پشتیبانی لجستیک و تشکیلات قوی در جادهای در شرق پایتخت ایران کشته شد. در آن زمان تمام نگاهها متوجه اسراییل شد. این موضوع واقعیت دارد که دولت اسراییل در مورد پنج عملیات پیشین سوءقصد به دانشمندان هستهای ایران در بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ که چهار مورد آن (برای عاملانش) موفقیتآمیز بود، مسوولیت را کاملا از خود رفع نکرده است. ولی چرا بعد از هشت سال فخریزاده؟
فرد دانشمند و نظامی از سایه در میآید
این فرد دانشگاهی که همزمان افسر ارشد سپاه پاسداران بود، از همان نخستین سالهای دهه ۲۰۰۰ به عنوان مسوول یکی از برنامههای هستهای مخفی و کسی که وظیفه هدایت برنامه به سمت دستیابی به سلاح هستهای را بر عهده داشت، برای سرویسهای غربی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی شناخته شده بود. آژانس در جریان کار تحقیقاتی خود خواهان پاسخگویی فخریزاده هم شده بود، اما موفق به این کار نشد. بر پایه اطلاعاتی که امریکاییها به دست آوردند، ایرانیها در اواخر سال ۲۰۰۳ میلادی تصمیم گرفتند این برنامه را رها کنند. آیا فخریزاده در آن زمان بیکار شد؟
نه واقعا. چنین برنامهای را نمیتوان یک شبه پایان داد. بر پایه نشانههایی که آژانس انرژی اتمی به دست آورده است، فخریزاده در صدد آن بوده که دوباره امکانات و نیروی انسانی لازم برای ازسرگیری کار خود را فراهم کند. تمام پروندههای مرتبط با این برنامه در آن زمان بایگانی شد. فخریزاده مدتی به صورت پیگیر مطالعاتی پراکنده را هدایت میکرد که میتوانست برای دستیابی به موشک هستهای مفید باشد.
در سال ۲۰۱۵، آژانس بینالمللی انرژی اتمی تایید کرد که از سال ۲۰۰۹ به بعد هیچ نشانهای از فعالیت مشکوک هستهای در ایران مشاهده نکرده است. این موضوع با بررسی هزاران مدرک جمعآوری شده به دست اسراییلیها که هیچ کدامش مربوط به بعد از ۲۰۰۹ نبود، تایید شد.
برای مغشوش نشدن ذهن خوانندگان متن حاضر یادآوری میشود که این داستان جدای موضوع توسعه برنامه هستهای ایران زیر نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی است. آن برنامه گر چه با تمام شفافیتش، از مدتها پیش نگرانیهایی را در مورد امکانات و نتایج درازمدت برانگیخته است، اما هدفی صنعتی دارد و نباید آن را با برنامه ساخت موشک هستهای اشتباه گرفت. البته این امکان همیشه وجود دارد که یک کشور از برنامه شفاف و شناخته شده خود در سطح بینالمللی به برنامهای پنهانی با ماهیت نظامی پل بزند. در مورد ایران، روشن است که فخریزاده تنها مسوولیت برنامهای مخفیانه را بر عهده داشته است، زیرا مسوولیت برنامه صلحآمیز ایران بر عهده یک نهاد مشخص یعنی سازمان انرژی اتمی است که مدیریت آن را غیرنظامیان در دست دارند.
به هر ترتیب فخریزاده از سال ۲۰۱۰ وارد گونهای بازنشستگی پیش از موعد میشود. از همان زمان هم از سایه در میآید و در نقش استاد دانشگاه پدیدار میگردد. از آن پس چهرهاش نیز در عکسها نمایش داده میشود. در زمان توافق برای نظارت بیشتر بر برنامه هستهای ایران که در سال ۲۰۱۵ در وین حاصل شد، او ظاهرا نقش پنهانی مشاور فنی هیات ایرانی را بر عهده داشته است، سمتی که این اواخر به طور رسمی از سوی رییس جمهوری، حسن روحانی به او داده شد. بعد از ترور فخریزاده نیز گفته شد که او در پژوهشهای واکسین ایرانی کرونا نیز مشارکت داشته است.
اقدام اسراییل پیش از به قدرت رسیدن بایدن
از نگاه اسراییل، گرگ نمیتواند به بره تبدیل شود. اما چرا این زمان برای ترور انتخاب شد؟ خیلی ساده، چون اگر بیشتر صبر میکردند، خطر این که روابط دولت جو بایدن با اسراییل از همان آغاز کار خراب شود، بیشتر بود؛ بایدنی که تاکنون نشان داده است سیاستش در برابر دولت اسراییل نسبت به سیاست ترامپ سردتر است. اگر چنین تروری درست پیش از تحلیف رییس جمهوری جدید امریکا، یا بدتر از آن، بعد از تحلیف صورت میگرفت، ضربهای محسوب میشد که زیانهای آن به سادگی قابل ترمیم نمیبود. فراموش نکنیم که دولت امریکا در زمان اوباما که بایدن هم معاون او بود، آشکارا ترور دانشمندان هستهای ایران در سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ را رد کردند.
آیا دولت ترامپ در ترور فخریزاده مشارکت داشته است؟ نه الزاما. آیا از پیش از این ترور اطلاع داشته؟ بعید نیست، اما لزوما موضعی در مورد آن نداشته است. همه چیز حاکی از آن است که ارتش امریکا، ماموران سیا و دیگر ماموران که همان دولت پنهان این کشور را تشکیل میدهند، مانند آنچه در بقیه دولتها در همه جای دنیا انجام میشود، منتظر دستور رهبران خود بودهاند. در چنین موقعیتی، دولت امریکا بهتر دید از هرگونه ابتکار عمل بیجا یا کار اضافه پرهیز کند؛ زیرا انتقادات داخلی را به ویژه از سوی مسوولان دولت بعدی برمیانگیخت.
ایران پس از این غافلگیری چگونه به خود میآید؟
واکنشها در خود ایران چگونه بوده است؟ کشته شدن فخریزاده بر خلاف کشته شدن قاسم سلیمانی با هواپیماهای بی سرنشین امریکایی در ابتدای سال جاری میلادی در ایران هیجان زیادی برنیانگیخت. اما شوکی که این عملیات درون حلقههای قدرت ایران به وجود آورد، خیلی بزرگ بود، از یک سو به دلیل ارزشی که برای او قایل بودند و از سوی دیگر به دلیل این که میدیدند به رغم اطمینانبخشی به جامعه در مورد شبکههای نظارتی، حفرههای بزرگی در سامانههای امنیتیشان وجود دارد.
روحانی بعد از این ترور تاکید کرد که ایران در دامی که اسراییل گسترده نمیافتد و پاسخ این اقدام را میدهد. روزنه امید او در واقع دولت جدید امریکاست که قاعدتا قرار است تحریمها علیه ایران را سبک کند. او باید تا جوزای سال آینده که موعد انتخابات ریاست جمهوری بعدی است، قاعدهای را برای مساله هستهای روشن کند. روحانی قطعا تا مرداد در قدرت خواهد بود، اما بعد از انتخابات تنها به کارهای عادی کشور میرسد. تا این زمان هم هیچ گمانه روشنی درباره جانشین او و سیاستهایش هستهایاش وجود ندارد. تمام چیزی که میتوان حدس زد به طور خلاصه این است که رییس جمهوری بعدی از میان اصولگرایان انتخاب خواهد شد.
مجلس ایران هم که در اختیار محافظهکاران است به بهانه واکنش به ترور فخریزاده کار روحانی را بسیار سختتر کرده است. بر اساس لایحهای فوری که اخیرا در مجلس ایران به تصویب رسید، دولت این کشور موظف شده است که تولید یورانیوم کمغنیشده را افزایش دهد، تولید یورانیوم ۲۰ درصد غنیشده را از سر بگیرد، خط تولید یورانیوم فلزی را راهاندازی کند، ساخت دومین رآکتور تحقیقاتی را که با آب سنگین کار میکند آغاز نماید، و به این ترتیب به فعالیت هستهای شتاب دهد. این مصوبه همچنین مقرر کرده است که اگر امریکا ظرف دو ماه تحریمهای بانکی و نفتی علیه ایران را لغو نکرد، دولت باید موضوع پذیرش بازرسیهای بیشتر آژانس بینالمللی انرژی اتمی در چهارچوب توافق وین را ملغی کند.
اقدامات مورد نظر مجلس ایران کاملا تحریکآمیز هستند و سبب برانگیختن سوءظن به بلندپروازیهای نظامی این کشور میشود. از سوی دیگر این اقدامات اگر واقعا انجام شود، هرگونه امید ایران به توافق با واشنگتن را هم از بین میبرد. به این ترتیب نتانیاهو میتواند خوشحال باشد.
روحانی احتمالا از زیر اجرای قانون مصوب مجلس فرار می کند، اما اگر رهبر از او حمایت نکند، مدت زیادی نخواهد توانست این رفتار را در پیش بگیرد. آیا آیت الله خامنهای چنین چیزی را میخواهد؟ او دایما این نکته را تکرار میکند که به هیچ وجه به سخن امریکاییها اعتماد ندارد و تاکنون مخالفت سرسختانهاش با هر گونه گشایش پیوندها با غرب را نشان داده است. کورسوی امیدی که برای کوتاه مدت پیش روی ایران است آن است که دولت جو بایدن تحریکات ایران را نادیده گرفته و به طور کلی برای برداشتن تحریمها به صورت یکجانبه اقدام کند و در عوض منتظر گام مثبت ایران باشد.
اما آیا کنگره امریکا و افکار عمومی این کشور با چنین سیاستی موافقت خواهند کرد؟ بعید است زیرا این کار به معنی ضعف نشان دادن در برابر ایران تلقی خواهد شد. آیا روحانی خواهد توانست از این مهلکه برهد؟ امروز برای پاسخ دادن به این پرسشهای پیچیده زود است. مدیریت کشور در هیچ کجای جهان کار سادهای نیست و در ایران از هر جای دیگری سختتر است.
آریاتودی – بخش گفتگو